-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1383 13:38
در خمود وار الفاظ سست امتناع تملق عشق های امروزی اختراع مهمل توقعات کوچک بود ونگاههای هر روزه هرزگی تلاشی برای هرگز ندیدن شد و در صفوف لایه لایه انتظار تحرک و تلاقی قاصدکها مهر برگشت روابط می خورد تا در شجام آغوش فاسقه فراموشی تحمیل شیرینی لذتها ذا ئقه شرجی دیرین مرا تلخ کند و چه بد عربده می زد رنگ چشمان خیالی یا خالی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آذرماه سال 1383 21:26
شیونی و فریادی از برای خندیدن این است تراژدی آغاز یک تولد کمدی و آنجا عشقی متروک در انزوای پوسیدگی __لبخند بزن__ لبخند بزن به آن موسیقی که تو نت به نت آنرا گریستی و به باد همان لبخندها بر فرارت خواهند گریست زندگی را
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1383 01:48
رنگ سرخ یک انتظار دوباره خاکستر پوشید دیگر گوشهایم به دیدن قاصدکها کور می زند قاصدکها دروغ میگفتند مثل همه و این تمام آن چیزی است که روزها را برایم سیاه کرد باکی نیست آنقدر گناه خواهم کرد که زمین از قدمهایم به تهوع در آید شاید صاعقه ای یا قامت رعنای یک __ دار __ از جانب این خدای بیگانه مرا رها کند رهایی خیال خام پلنگ...