۱. مدتیه احساس می‌کنم به یائسگی نوشتن دچار شدم. نه وبلاگ نوشتنم میاد نه نقد نوشتنم میاد و نه داستان. اول فکر می کردم به خاطر گرفتاری های مختلفه ولی دیدم ربطی به اون نداره. حالا نمی‌دونم این وضع چقدر طول بکشه.
2. این سر سیم شارژر موبایل کنده شده حالا باید خودم بگیرمش دستم و جلوی دو تیکه فلز موبایل نگهش دارم تا الکترونا از برق شهر تشریف ببرن توی موبایل ولی از اونجایی که مسیر حرکت الکترونا خیلی باریکه تا یه نفس بکشم دوباره بهم می خوره. خلاصه روزی نیم ساعت باید بشینم به موبایلم غذا بدم.
3. جشنواره داره نزدیک می شه. باید برای مقابله با هرگونه پاتریکی یه سری تدابیر اتخاذ کنم. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که این تیشرت تنگ ها رو بذارم کنار و همش با پیرهن مردونه برم جشنواره. اگه ایده ای دارین بگین.
4. کمک منو از دست این عنکبوتا نجات بدین. کسی می دونه «توری» به انگلیسی چی می شه که من به این صابخونه بگم واسم نصب کنه؟؟ اگه می دونین بگین لطفا.