نمی توانم از عشق بگریزم

این است چگونگی روند آن

من وتو

در نشیب و فرازیم اما شاید در این زمان

ما آنرا درست گردانیم

ارزش مبارزه را دارد

زیرا که عشق چیزی است که تو توان سرباز زدن از آنرا نداری

هنگامی که از هم می پاشد

همه آنچه را که می خواهد کمی تلاش است

اگر تو احساسی مبنی بر ترک کردنم را داری

من تو را وادار به ماندن نمی کنم

به زودی تو در خواهی یافت

که می توانی پنهان شوی که می توانی بگریزی

اما نمی توانی از عشق بگریزی

پس اگر می خواهی بروی باید این را بدانی

فراموش گذشته بسیار سخت است

این چنین به سرعت

خوب یا بد واقعی بود

و آن بقیه چیزی بود که داشتی

و در نهایت عشقمان اهمیت داشت

 

خودت بگو ...

تو دوره زمونه ی بدی که تو خیابون که راه می ری

از نگاه هایی که انگار دارن تو رو لخت می بینن

نمی تونی فرار  کنی...

پیدا کردن یه آدم خیلی سخته !

راستی چه جوری می تونی ثابت کنی دوست داری ؟

و این دوست داشتن یه عشق آتیشی داغ  نیست

که زود خاموش شه ؟

چه جوری می شه فهمید که دلت یه جا گیر کرده...


خودت بگو...