http://i19.tinypic.com/5x6sbnr.jpg



قصد آن دارم که امشب مست مست ...

... 

چرا آدما اینقده خنگ شدن ؟!! نکنه من انتظارم زیادیه؟!! اصلاْ حال نمکنم دوستام معنی نگاهام رو نفهمنا . من خیلی وقتا سعی میکنم با نیگا کردنم حرف بزنم . یه نگاه ساکت میتونه یه دنیا حرف رو با خودش همراه داشته باشه !! چرا ملت نمیفهمن اینو ؟!! چرا داد زدن منو نمیشنون ؟!‌ چرا التماس کردن منو نمیفهمن ؟! چرا شاکی شدن منو نمیگیرن ؟!! هی اونوقت میپرسن چیه چرا اینجوری نیگا میکنی !! مثلاْ وقتی ...

...

تکراری (فریاد سکوت):
یک ساعت بدون آنکه یک کلمه حرف بزنم به روش نیگاه کردم .
فریاد کشید که آخه خفه شدم ! چرا حرفی نمی زنی ؟!
گفتم نشنیدی ؟!! .... برو !! ....

...


میترسم . خیلی میترسم.
از حماقت دوستا، از کوته فکری آدما، از تنهایی خودم، از این آینده ی گنگ و مبهم، از این هرچه ممکن، از گناه، از برداشت های بد مردم، از بیماری بابام، از غصه خوردن مامانم، از حال و روز داداشم، از خودم، از عاشق شدن، از یأس، از غرور، از نومیدی، از تنهایی، از کم آوردن، از کم آوردن، از کم آوردن ...

...

راستی هیچ میدونین امروز خورشید گرفته بود ؟!! هیچکی ازش نپرسید چرا ؟

پ.ن. اه اه اه .. چه لوس !!

...


نمدونم چرا ولی امروز از این گدا ها که چیز میز میفروشن یکیشون بهم گیر داد ٬ ولی من هیچی نخریدم !! یکی هم میخواست تو ماشین که بودم بهم گل بفروشه بازم نخریدم. حالا بگذریم از اونایی که گیر ندادن و من همینجوری از کنارشون رد شدم . الان نصف شبی یادش افتادم و از دست خودم خیلی شاکیم !! خیلی سنگدل شدم نه ؟!! یعنی من همونی هستم که یه وقتی عمری گدا از کنارم دست خالی بر نمیگشت ؟!! باز جای شکرش باقیه که الان افسوس میخورم که چرا اینجوری شدم ٬ میترسم یه روزی بیاد که صد تا گدا گشنه هم که ببینم عین خیالم نباشه ٬ هیچ وقت هم دچار این افسوس نشم . خلاصه سیاهی کم کم سراغ دل آدما میاد ...

...

خیلی سخته آدم نتونه احساسش رو توضیح بده نه‌ ؟ اونم درست وقتی که احتیاج داره !
به خودم میگم:‌ همیشه بدتری هم هست.
به خودم میگم: خوب که چی ؟!
به خودم می خندم.
دروغ چرا ! وقتی به هم گفت دلم که سوخت هیچی ٬ کلی هم حسودیم شد. تازه کلی هم گریه کردم.

...

آب میگه:

« تو بازی زندگی همه عروسکای خیمه شب بازی ان. هیچ عروسک گردانی وجود نداره، حتا کسایی که به ظاهر قدرتمندترین و تاثیرگذارترینها هستن هم بازیچه ان.»

وقتی آب یه چیزی میگه حتما راست میگه دیگه !!
باده ای بود و پناهی٬ که رسید از ره باد
گفت با من: چه نشستی که سحر بال گشاد
من و این ناله ی زار و من و این باد سحر
« آه اگر ناله ی زارم نرساند به تو باد‌ »
همیشه بدتری هم هست ...

 

http://i13.tinypic.com/521acua.jpg

I want to live, I want to give
I've been a miner for a heart of gold
It's these expressions I never give
That keep me searching for a heart of gold
And I'm getting old
Keeps me searching for a heart of gold
And I'm getting old

I've been to Hollywood, I've been to Redwood
I crossed the ocean for a heart of gold
I've been in my mind, it's such a fine line
That keeps me searching for a heart of gold
And I'm getting old
Keeps me searching for a heart of gold
And I'm getting old

Keep me searching for a heart of gold
You keep me searching for a heart of gold
And I'm getting old
I've been a miner for a heart of