یه چیزی بگم !؟ 

 یه چیزی کمه 

یه چیزی نیست 

یه چیزی گم شده 

 یه جای کار می لنگه 

همه چی یه جور دیگه ست..

خیلی وقته که نصفه شب از خواب بیدارم نکردی

خیلی وقته که وسط یه فیلم باحال ،  

نگفتی که  بخوابیم

خیلی وقته که توی یه موقعیتِ حساس 

سر کار 

 بهم زنگ نزدی که دلم تنگ شده میخوام صداتو بشنو م

خیلی وقته که وسط راه توی اتوبان، نگفتی که برگرد،فقط منو ببین  

خیلی وقته که وقت بیرون رفتن ماتیکم نخوردی که 

 حالا خوشگلتر شدی

خیلی وقته که اشکای هم رو نخوردیم،بگم شوره ، خوشمزه ست

 خیلی وقته که کله ی سحر زمستون،ساعت 6، بیدارم نکردی بریم کله پاچه . 

 

خیلی وقته که ازم نخواستی "وقتی رفتی سفر،وقتی رسیدی، یه زنگ کوچولو بزن، مطمئن شم سالمی." 

خیلی وقته که ... 

آره می دونم. 

خیلی وقته که نیستم!  

خیلی وقته که نبودی!نمیخوای!نمیگی!نمیشنوی!نمیخونی! 

دعوا داری! فریاد میزنی!حالتو بهم میزنم!مزاحمم!اضافیم! 

خیلی وقته... 

نکنه...!؟  

یکی بود یکی نبود
یه دختری بود
یه دختر کوچولو
یه دختره خیلی خیلی کوچولو
اونقده کوچولو که وقتی مامانش دعواش میکرد میرفت تو کمدش قایم میشد درش و میبست .. کمدشم تاریک بود ٬ اینم از تاریکیش میترسید ٬ پاهاش رو جمع میکرد تو بغلش و گریه می‌کرد .
بعد این دختره قصه ی ما عاشقه باباش بود ٬ همیشه با خودش فکر میکرد که وقتی باباش صبح های زود باباش بیدار میشه اینم صبح به همون زودیه باباش بیدار بشه که با باباش صبحونه شو بخوره
بعد باباش میخواد بره سر کار دیگه٬ ولی این دختره‌ی قصه ی ما خیلی کوچولو بود که ٬‌ اونقد که حتی هنوز مهدکودک هم نمیرفت ...
بعد تا باباش میرفت که لباس بپوشه و حاضر بشه بره سر کار این غصه ش میشد که دیگه باباش تا یه کلی وقت٬ ‌تا یه کلی دیر٬ ‌تا یه عالمه دیگه که هوا تاریک میشه و مجبورن چراغای خونه را روشن کنند نمیاد خونه پیشش که براش قصه بگه٬ که با هم کتاب بخونن٬‌ که بهش کولی بده٬ که اینجوری نوک دماغاشونو بچسبونن به هم و بلند با همدیگه داد بزنن و خوشحالی کنن ...
بعد که باباش میخواست بره از خونه بیرون مامانش این دختره را محکم بغل میکرد ٬ محکم محکم ..

اومم
میای پرواز کنیم؟
بلدی؟
میریم بالای یه جای خیلی بلند
از همونجاها که تو کارتونا یهویی اگه بری روش وایستی شروع می کنه پشتت به ترک خوردن و زیر پات کنده میشه و میافتی و میمیری
میریم اون بالا وایمیستیم
دستامونو از هم باز می کنیم
چشمامونو میبندیم و صورتمونو میگیریم رو به خورشید
خورشید داره با یه نور سفید، خیره خیره می تابه
بعد به خودت میگی من الآن میپرم، پرواز می کنم و میرسم به خورشید، وقتی هم رسیدم بهش گرمه گرم میشم
بعد می پری
خوب آره، بعدشم سقوط می کنی و می میری
هیچوقتی هم به خورشید نمیرسی .. 

 

 

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

هست 

 اینجاست 

حسش میکنم 

در منههههههههههههه.. 

با منههههههههه.. 

خدا جووووووووووووون صدامو می شنوی !؟  

 نیگاممممممممممممممممممممممممممممممممم کن .. 

اینجام 

تنهام   

سردمه 

منگمه  

داغونم  

کمکم کن 

یه دختری بود
با انگشتای بلند و کشیده
با یه حلقه ی نقره ایه ساده توی انگشت انگشتریه دست راستش
که این حلقه البته گرد نبود٬ کناره هاش یه جورایی تیز بود
یه جور حلقه ی مربعی
که همیشه موقعه کشتی این تیزیش میرفت توی انگشت کوچیکش و دختره میگفت آخ
که این حلقه هه وقتی میرفت توی انگشتش یکمی بهش گشاد بود و آزاد میتونست حرکت کنه
بعد دختره عاشقه این بود که فیششششششششششششت حلقه را بیاره بالا و ببره پایین
عاشقه اینم بود که هی توی انگشتش بچرخوندش
عاشقه اینم باز بود که حلقه شو بکنه توی دهنشو آروم اونو بمکه٬ بعد وسط مکیدنش هم یهویی زبونش بخوره به پوست انگشتش٬ بعد ببینه که وووی چقده پوست خودش از پوست حلقه ش داغتره٬ بعد یهویی عاشقه این بشه که یواشکی هی زبونشو از روی حلقه سر بده روی پوستش و از روی پوستش هم سر بده روی حلقه٬ از داغ به سرد و از سرد به داغ٬‌یه دور گردش بی نهایت
دختره لاک نمیزد
دختره ناخناشو بلند نمیکرد
ولی پسره عاشقه دستای دختره بود
مخصوصا دست راستش با اون حلقه ی نقره ایه ساده
دختره کرم داشت
دستشو از تو دست پسره می کشید بیرون
قصه مون تموم شد

 farasolove 
 
یه بچه ای بود
یه بچه ی کوچولوی خیلی کوچولو
یه دختری که عشقه من بود
دیدی بچه هارو؟
ازینا که تپل اند
بعدش تنشون پفکیه، دستتو بذاری روی پوستشون و فشار بدی جای انگشتات قرمز میشه و سریع دوباره ولی پف می کنه و میاد بالا
ازینا که تنشون نرمه نرمه، سفید و صاف، بدون جای یه دونه لک یا زخم
ازینا که دستشونو که تکون میدن مچشون یه خط باریک روش میافته
ازنای که پوشک میپوشن و موقعه تاتی تاتی کردن خرت خرت صدا میدن و تو دلت میخواد محکم این مدلی بکوبونی در کونشون و اون صدای خفه شو بشنوی که زیر دستت میگه پااااخ!
ازینا که وقتی می خندن چشماشونم با همه ی صورتشون میخنده
ازینا که تو هر کسی باشی، چه آشنا چه غریبه، چه خوب چه بد، وقتی انگشتتو دراز کنی به طرفش چنگ میزنه و دستتو میگیره محکم، بعد تو با خودت فک می کنی که من حتما خیلی خوبم که این نی نی دسته منو گرفت، آخه میدونی؟ بچه ها تازه از آسمون اومدن، هنوز با نگاه فرق خوب و بد را میتونن تشخیص بدن
ازینا که بخندی بهت می خنده، زیون درازی کنی بهت زبون درازی می کنه، دست بزنی می خنده و باهات دست میزنه
ازینا که بغلش که کنی و فشارش بدی گریه می کنه، که هنوز نمیدونه بغله محکم از بغله اروم خیلی خیلی امن تر و بهتره
ازینا که زیر گردنش بوی خوب میده
ازینا که از آسمون اومده
خوب؟
من یه دختره اینجوری داشتم
بزرگ شد. 

هی دختره
گوش کن،
برو بشین روی تخت
لحافو مچاله کن توی بغلت محکم
سرتو فرو کن توی لحاف و شروع کن به گریه کردن
بعد اگه خواست بغلت کنه موقعه گریه هم بهش بگو به من دست نزن
بعدش اون میاد پشتت میشینه
تکیه شو میده به دیوار و تو رو میکشه سمت خودش
دستاشو از پشت دور کمرت محکم حلقه میکنه
سرت را از رو لحاف برمیداره و میذاره رو شونه ش، درست کناره گردنش
امنه
امن
بعد شروع می کنه همون مدلی توی گوشت حرف زدن
آرومه آروم
نفسش هم داغه، موقعه حرف زدن گوشت میسوزه از داغیش
بعد تو دیگه گریه نمی کنه
چشماتو می بندی و به حرفاش گوش میدی
تو الآن تکیه دادی بهش، خوب؟ نه تو چشمای اونو میتونی ببینی نه اون چشمای تو را
بعد
تو هم میخوای بغلش کنی
دست راستتو میذاری رو بازوی چپش و دست چپتو رو بازوی راستش
بعد بازوهاشو میکشی طرف خودت و بغلشو تنگ می کنی
اون داره هنوز حرف میزنه
تو
اومم
نمیگم بقیه شو...

 من میخوام بزنمت، خوب؟
من باید بزنمت، بازم خوب؟
ولی اگه تو توی چشمای من نگاه کنی همینجوری که من نمیتونم بزنمت که آخه
ببین
تو زمینو نگاه می کنی
تو میری میشینی اون گوشه، هیچی هم نمیگی، منو هم نگاه نمی کنی، اگه هم داری گریه می کنی باید بی صدا گریه کنی، صورتتو هم یه جوری بگیری که من اشکاتو نبینم، وگرنه که من نمیتونم بزنمت که
حالا من میزنمت
همونجوری هم که دارم میزنم آروم آروم گریه می کنم
تو هم داری آروم آروم گریه می کنی
حالا من محکمتر میزنم
تو توی خودت جمع میشی، مچاله میشی، خیلی محکم زدم، نه؟
حالا من با صدا گریه می کنم
حالا تو داری می لرزی
میشنوی صدای هق هقمونو که با هم قاطی شدی
حالا تو یه دفه از جات بلند میشی
قدت از من خیلی بلندتره، من فک می کنم که تو هم میخوای منو بزنی، ولی اگه منو بزنی که من میشکنم که، آخه تو خیلی زورت زیاده
تو چشمات نگاه می کنم
خیسه خیسه
خوشگل شدی ها کره خر
چشمای منم خیسه یعنی؟ منم خوشگل شدم یعنی؟ آخه داری یه جوری نیگام می کنی تو
 
بغلم کردی؟
تو جدی جدی بغلم کردی، آره؟
حالا تو بغل هم گریه می کنیم، توی شونه های هم
بلند
بلنـــــــــــــــــــــــد
بلنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
بلنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
بازم بلندتر
می لرزیم
توی بغل هم
تنگه تنگ
من دیگه نمیزنمت
قول میدم
باور کن ..
 
 

 farasolove

   

 ما یه بازی جدید شروع کردیم . یه بازی عاشقونه . یه بازی خوب و قشنگ . خسته بودیم ٬ می‌خواستیم کوچیک بشیم ٬ پاک بشیم ٬ ساده باشیم ٬ دلمون ‌خواست دوباره عاشق باشیم ٬ مثل بچه‌ها ... پس ... دیروز یه هفت‌تیر خریدیم ٬ با سه تا فشنگ که دوتاش قلابیه ولی یکیش واقعی . بازیمونم ساده‌ست . یکی از فشنگا رو من میذارم تو هفت‌تیرمون میدمش دست تو. فشنگ دوم رو تو میذاری و میده دست من . فشنگ سوم رو من میذارم و میدم دست تو . حالا تو میچرخونیش . چرخیدنش صدا میده . صداش قشنگه نه ؟ میخندی ٬ چقده قشنگ میخندی ! میخندم ٬ خوشت میاد ٬ دوباره میچرخونیش ٬ دوباره صدا میده . اونقده میچرخه میچرخه میچرخه .. که وا میسته . حالا دیگه صدا نمیده . حالا دیگه نمیخندی . فقط صدای نفس میاد . صدای آروم نفس من و تو . صدای بالا پایین رفتن سینه‌ی من و تو ... صدای سر خوردن عرق روی پیشونی من و تو ٬ آخه بازیمون به جاهای حساسش رسیده . بلدی دیگه نه ؟ باید دستت رو بیاری بالا ٬ تفنگتو بذاری رو قلب من ٬ ماشه‌ش رو بکشی . اگه گلوله‌ی مشقی بود ٬ یه امتیاز میگیری . اگه اصلاً گلوله‌ای نبود هیچ امتیازی نمیگیری . اگه گلوله‌ی واقعی بود ... اگه گلوله‌ی واقعی نبود ٬ نوبت من میشه ٬ تفنگ رو میدی به من . اگه قبلش شلیک کرده باشی الان فقط دوتا گلوله توش هست . من دلم میخواد الان نیگات کنم ببینم داری میخندی یا نه . ولی نمیتونم سرم رو بلند کنم . باید دقیق نشونه بگیرم . تو قلبت ٬ وسط سینه‌ت ... صدات نمیاد . نه صدای نفس کشیدنت ٬ نه صدای خندیدنت . ولی میدونم که داری منو نیگا میکنی ٬ وقتی انگشت من رو ماشه‌ست تو داری از تو چشمای من ماشه رو نیگا میکنی . وقتی ماشه رو بکشم ... وقتی سرمون رو میگیریم بالا همدیگه رو میبینیم . من دست میذارم رو قلب تو ٬ تو دستت رو میذاری رو قلب من . الان امتیاز هر دو مون با هم مساویه گلوله‌های باقی مونده رو در میاریم میندازیم دور . سه تا گلوله‌ی تازه میخریم .. دوبازه از نو بازی می‌کنیم ... تا کی ؟ .. نمیدونم ٬ شاید تا هر وقت بازی طول بکشه ... ولی من نمیدونم این بازی تا کی میتونه طول بکشه .