مهم نیست چقدر همدیگه رو دوست داشته باشین. مهم اینه که معنی بغل کردن رو بفهمین و بهش احتیاج داشته باشید.
...
خب
ما ۲۹ سال زندگی کردیم
بیست و نه ساله شدیم
فکر کن
به بیست و نه سالی که گذشت
هرچه قدر که میتونی فکر کن
همهشو
اصلاً بشین از اولش تا حالا رو مرور کن
خب ؟
.
.
.
تموم شد؟ چند دقیقه شد فکر کردنت؟
تمام این فیلمه که اومد جلو چشمت و رد شد چند دقیقه طول کشید ؟
پنج ؟ ده ؟ چند ؟
هان ؟ بگو .. چند دقیقه طول کشید ؟
.
.
.
تمام ۲۹ سال بعد
همین چند دقیقهست
فقط.
۲۹ سال دیگه میشینی
به تمام این روزا
که مثل قرن ازت میگذره فکر میکنی
و تمام فکر کردنت
بیشتر از ۲۹ دقیقه طول نمیکشه
میفهمی این یعنی چی؟
...
از این آدم پیرا که تو قصه ها هستن .. از اینا که میان و تو ستاره ها میگردن و ستارهی تو رو وقتی به دنیا میای از تو اینهمه ستارهی تو آسمون پیدا میکنن و میگن آخرت چی میشه ... از این آدماممه ... ازینا میخوام که بیاد توی همه ستاره ها بگرده بعدش بهم بگه که آخرم چی میشه ... ستارهی خودم رو میخوام. کو ؟
...
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود .
یه روز ، یه بچه کفشدوزکی تو یه جنگل بزرگ گم شده بود . بعد این بچه کفشدوزکه ، نشسته بود یه جایی زیر یه درخت بزرگ ، همین طوری که از ترس می لرزید ، به کوه اون ور جنگل زل زده بود و با خودش زیر لب می گفت ؛ از جنگل رد می شم .. از کوه رد می شم .. از دشت رد می شم ، از رود رد می شم .. بعد می رسم به خونمون ... آره بعدش می رسم به خونمون ..
همین دیگه . قصه ی ما به سر رسید . کلاغه به خونش نرسید
...
دیدید بعضی وقتا، خدا برای اینکه به آدم قدرتش را نشان بده، آدم را مجبور میکنه از میدان هفت تیر با یه اشتباه کوچک به جای اینکه بره کریمخان
بعد ولی عصر بیفته تو مدرس، بعد همت، بعد... یه اشتباه دیگه آدم را مجبور کنه که بره فضل ا... بعد جلال و بعد... اونور خیابون...
یکی را ببینه که منتظر تاکسیه!
بعد آدم می فهمه که خدا با دقت 2 ثانیه براش برنامه ریزی کرده، چون اونور چهارراه که میرسه...
دیگه کسی منتظر تاکسی نیست!
...
دیدی این زندانیا که یکی میاد ملاقاتشون
بعدش باید از پشت شیشه با آیفون با هم حرف بزنن ؟
همدیگه رو از پشت شیشه نیگا میکنن ٬ از توی آیفن با هم حرف میزنن
همه چی از پشت شیشه
همه چی از پشت آیفون
بعدش دیدی
بعضیا شیشه رو هم ندارن
دیوار دارن
یا حتی دیوارم ندارن
فاصله دارن
دیدی؟
...
شاید
تنهایی هم
قشنگ باشه
زیاد ...
به همین سادگی
یه روز نگران میشی
زنگ میزنی
نیست
هی زنگ میزنی
تا یکی رو بالاخره پیدا میکنی که بهت میگه دوماهه مرده.
به همین سادگی
یکی اون ور دنیا میمیره
یکی که تو یه روزی هر روز تو کوچه باهاش بازی میکردی
یکی که ..
یکی.
تصادف میکنه
میمیره
مثل هزار نفری که هر کدوم یه گوشهی دنیا هر دقیقه میمیرن
به همین سادگی
به همین سادگی
به همین سادگی
و تو هی فکر میکنی
به همین سادگش
همین.
خودت ببین
ببین که من اسیر اوار تنم
ببین که بی صدای تو
سکوتو فریاد میزنم
به همین سادگی
با سلام.
از اینکه به وبت برخوردم لذت بردم.
راستش من دنبال دوست می گردم
تا با هم تبادل لینک کنیم..
حالا موافقی که با هم دوست بشیم؟؟
خبرم کن عزیز!!
خواستی لینک کنی با نام زیر لینک بده:
مرکز جامع آموزش مسائل زناشویی و جن سی
راستی اگه اومدی تو نظرسنجی وبم نیز شرکت کن و نظرسنجی دلخواهت رو واسه دوره بعدی بگو
در ضمن کم و کاست هم دیدی بگو
ممنون
منتظر حضور سبزت می مانم
moteasefam!!!
خیالت راحت ای همای سعادت ، هر چقدر میخواهی از من و دنیای من دور شو.
اینجا سقفش آنقدر کوتاه است که پروانه ها زیر پا له میشوند.
تو به چه امید آمده ای امیدوارم کنی؟؟
سلام
ممنون بهم نظر دادین
من هنوزم کوچولو هستم
همیشه کوچیکم
سلام
از نوشته هات خوشم اومد با اینکه هنوز زیاد آشنا نشدیم تا ببینم چه شکلیه روحیاتت اما دوستشون دارم. موفق باشی
آپ تشریف دارم
ههههههه