farasolove

 
 
فکرش رو بکن
۲۹ سال دیگه ٬
روی مبل خونه‌ت که هیچ کدوم اتاقاش هم رنگ آبی و نقش موج نداره نشستی
ابروهات هم سفید شده
کلی هم چین و چروک رو پیشونیته
نفست هم به زور در میاد
۵ دقیقه‌ای میشه که داری فکر میکنی و به اون نقطه‌ی تاریک و خیلی دور نگاه میکنی
آره فقط ۵ دقیقه‌شده
ولی
دخترت میاد بدون اینکه هیچی بگه گونه‌ی سفت و زبرت رو بوس میکنه و خودش رو تو بغلت فشار میده
و تو تازه میفهمی که صورتت خیس شده
و چشمات رو میبندی
و آروم به هم فشار میدی ش ی و ا
 
...
 
خیلی بده که صدای آدما رو وقتی عوض میشه بفهمی. خیلی.
 
...
 
فرض میکنیم
فقط فرض میکنیم
که به اتفاقی بیفته
فقط فرض
.
.
نه ٬ نه ٬ نه ٬ نــــــــــــــه
 
...
 
دیدی بعضی وقتا آدم لال میشه؟ فقط لال . لالِ لالِ لال ...
 
...
 
دیدی؟
فقط صدای باد میومد
با سوزی که سیلی میزد تو صورتش
کی میدونه دختره واسه چی بغض کرده بود
واسه دستش رو مشت کرده بود تو جیبش و خودش رو مچاله کرده بود
کی میدونه واسه چی هیچ کس تو خیابون نبود و فقط صدای باد میومد
کی میدونه واسه چی؟
 
...
 
۲۹ سال رو تو ۹دقیقه خلاصه میکنی. دور و برت رو نگاه میکنی. هیچ کس نیست که اون ۹ دقیقه رو برات تا همیشه ادامه بده.
تو اشتباه کردی ... فقط به اندازه‌ی چند دقیقه. و هیچ‌وقت جرأت نمیکنی که اشتباهت رو جبران کنی ٬‌ حتی اگه وقتش رو هم داشته باشی.
 
...
 
مهم نیست چقدر همدیگه رو دوست داشته باشین. مهم اینه که معنی بغل کردن رو بفهمین و بهش احتیاج داشته باشید.
 
...
خب
ما ۲۹ سال زندگی کردیم
بیست و نه ساله شدیم
فکر کن
به بیست و نه سالی که گذشت
هرچه قدر که میتونی فکر کن
همه‌شو
اصلاً بشین از اولش تا حالا رو مرور کن
خب ؟
.
.
.
تموم شد؟ چند دقیقه شد فکر کردنت؟
تمام این فیلمه که اومد جلو چشمت و رد شد چند دقیقه طول کشید ؟
پنج ؟ ده ؟ چند ؟
هان ؟ بگو .. چند دقیقه طول کشید ؟
.
.
.
تمام ۲۹ سال بعد
همین چند دقیقه‌ست
فقط.
۲۹ سال دیگه میشینی
به تمام این روزا
که مثل قرن ازت میگذره فکر میکنی
و تمام فکر کردنت
بیشتر از ۲۹ دقیقه طول نمیکشه


میفهمی این یعنی چی؟
 
...
از این آدم پیرا که تو قصه ها هستن .. از اینا که میان و تو ستاره ها میگردن و ستاره‌ی تو رو وقتی به دنیا میای از تو این‌همه ستاره‌ی تو آسمون پیدا میکنن و میگن آخرت چی میشه ... از این آدماممه ... ازینا میخوام که بیاد توی همه ستاره ها بگرده بعدش بهم بگه که آخرم چی میشه ... ستاره‌ی خودم رو میخوام. کو ؟
 
...
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود .
یه روز ، یه بچه کفشدوزکی تو یه جنگل بزرگ گم شده بود . بعد این بچه کفشدوزکه ، نشسته بود یه جایی زیر یه درخت بزرگ ، همین طوری که از ترس می لرزید ، به کوه اون ور جنگل زل زده بود و با خودش زیر لب می گفت ؛ از جنگل رد می شم .. از کوه رد می شم .. از دشت رد می شم ، از رود رد می شم .. بعد می رسم به خونمون ... آره بعدش می رسم به خونمون ..
همین دیگه . قصه ی ما به سر رسید . کلاغه به خونش نرسید
 
...
 
دیدید بعضی وقتا، خدا برای اینکه به آدم قدرتش را نشان بده، آدم را مجبور میکنه از میدان هفت تیر با یه اشتباه کوچک به جای اینکه بره کریمخان
بعد ولی عصر بیفته تو مدرس، بعد همت، بعد... یه اشتباه دیگه آدم را مجبور کنه که بره فضل ا... بعد جلال و بعد... اونور خیابون...
یکی را ببینه که منتظر تاکسیه!
بعد آدم می فهمه که خدا با دقت 2 ثانیه براش برنامه ریزی کرده، چون اونور چهارراه که میرسه...
دیگه کسی منتظر تاکسی نیست!
 
...
دیدی این زندانیا که یکی میاد ملاقاتشون
بعدش باید از پشت شیشه با آیفون با هم حرف بزنن ؟
همدیگه رو از پشت شیشه نیگا میکنن ٬ از توی آیفن با هم حرف میزنن
همه چی از پشت شیشه
همه چی از پشت آیفون
بعدش دیدی
بعضیا شیشه رو هم ندارن
دیوار دارن
یا حتی دیوارم ندارن
فاصله دارن
دیدی؟
 
...
 
 
شاید
تنهایی هم
قشنگ باشه
زیاد
...
 
به همین سادگی
یه روز نگران میشی
زنگ میزنی
نیست
هی زنگ میزنی
تا یکی رو بالاخره پیدا میکنی که بهت میگه دوماهه مرده.
به همین سادگی
یکی اون ور دنیا میمیره
یکی که تو یه روزی هر روز تو کوچه باهاش بازی میکردی
یکی که ..
یکی.
تصادف میکنه
میمیره
مثل هزار نفری که هر کدوم یه گوشه‌ی دنیا هر دقیقه می‌میرن
به همین سادگی
به همین سادگی
به همین سادگی
و تو هی فکر میکنی
به همین سادگش
همین.
  
نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ http://armageddon.blogsky.com

خودت ببین
ببین که من اسیر اوار تنم
ببین که بی صدای تو
سکوتو فریاد میزنم

به همین سادگی

پسر ایرونی یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ http://hamsaraneh.mihanblog.com/

با سلام.
از اینکه به وبت برخوردم لذت بردم.
راستش من دنبال دوست می گردم
تا با هم تبادل لینک کنیم..
حالا موافقی که با هم دوست بشیم؟؟
خبرم کن عزیز!!
خواستی لینک کنی با نام زیر لینک بده:
مرکز جامع آموزش مسائل زناشویی و جن سی
راستی اگه اومدی تو نظرسنجی وبم نیز شرکت کن و نظرسنجی دلخواهت رو واسه دوره بعدی بگو
در ضمن کم و کاست هم دیدی بگو
ممنون
منتظر حضور سبزت می مانم

شهرزاد یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ http://hichopoch.blogsky.com

moteasefam!!!

هیچکس یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ

خیالت راحت ای همای سعادت ، هر چقدر میخواهی از من و دنیای من دور شو.
اینجا سقفش آنقدر کوتاه است که پروانه ها زیر پا له میشوند.
تو به چه امید آمده ای امیدوارم کنی؟؟

امین یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://koocholoamin.blogsky.com

سلام
ممنون بهم نظر دادین
من هنوزم کوچولو هستم
همیشه کوچیکم

یک مرد سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ب.ظ http://yek-mard.blogsky.com

سلام
از نوشته هات خوشم اومد با اینکه هنوز زیاد آشنا نشدیم تا ببینم چه شکلیه روحیاتت اما دوستشون دارم. موفق باشی

آپ تشریف دارم
ههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد