کجایی مرد؟ نیستی. اصلا انگار هیچ وقت نبوده ای. یعنی اگر هم بودی من که دیگر یادم نیست چگونه بودی و چرا بودی و چه بودی. حالا خبری نیست، دزدی که نکرده ای، فقط بی معرفتی. آن هم که جدید نیست. بیا بنشین برایت از نبودنت بگویم. نبودنت هم دنیایی بود.
از کجا شروع کنم؟ از گرگ؟ از باران؟ از شراب شاتوت؟ وای اگر بخواهم همهء نبودنهایت را بگویم هزار سال طول می کشد. بگذار از سقف شروع کنم که سوراخ شده است. درست مثل قدیم ترها که هر شب روی تخت طاقباز دراز می کشیدی و چشمانت را می دوختی به ستاره های آسمانی که بالای سقف بود. یادت هست بعد از چند ساعت جای نگاهت روی سقف سوراخ می شد؟ از همان شبی شروع شد که نبودی تا گرگ را ببینی. صبح یکی از همان روزهای اولی که نبودی گرگ سفیدی بین در خانه و در ماشین ایستاد و زل زد به تویی که نبودی. فکر می کنی از خودم می سازم، ولی باور کن، اگر بودی می دیدی که چشمهای سفیدش را چگونه به جای خالی چشمهایت دوخته بود. اگر بودی شاید زبانش را می فهمیدی. آمده بود چیزی بگوید و برود. نبودی تا حرفهایش را بشنوی.
از همان روزی که گرگ آمد و نبودی کار حفاری سقف اتاق شروع شد. تلفن زنگ می زد و نبودی. نامه می آمد و نبودی. جای خالی نگاهت روی سقف سبز شده بود؛ سبزی گلدانی که روی پاگرد پله ها گذاشته بودی سیاه شد و سیاهی شبهایی که نبودی آنقدر کمرنگ شد که درخشش نور ماه و ستاره های ریزش اصلا به نظر نمی آمد. آنقدر نبودی که آسمان هم صدایش درآمد. باران بارید. باران. باران. باران. آنقدر بارید تا یک روز ماشینی که پشت آن نشسته بودی بدون تعارف سه دور دور خودش چرخید. شاید اگر بودی می مردی، ولی باز هم نبودی و زنده ماندی. عصر همان روزی که نبودی و نمردی حلزونهای زیادی مردند. آخر می دانی، باران بند آمده بود و هوا هوای رفتن بود. نبودی تا مواظب باشی آدمهایی که بعد از باران راه می روند آنقدر حلزونها را زیر قدمهای سنگینشان لگد نکنند. نبودی. نبودی. نبودی و تمام حلزونها همان شب مردند.
راستی چند روز قبل که هنوز هم نبودی عشق تمام شد. نبودی تا از خودت دفاع کنی. می گفتند دروغ گفته ای. نبودی. می گفتند قولت را شکسته ای. نبودی. گفتند وقتی که آمدی اگر حرفی داشتی باید دنبالشان بروی. نبودی و دنبالشان هم نرفتی. خودشان درش را بستند و گفتند دیگر تمام شد. نبودی تا تمام شدن عشقت را ببینی. از روز بعد هم به جای عشق شمشیر می فروشند. نبودی تا شمشیرها را بخری. خوب می برند. همه را بریدند و دوختند و نبودی.
امشب هم که نبودی به افتخارت شراب شاتوت آماده بود. نبودی تا مست کنی و دیگر در این دنیا نباشی. نبودی تا خسته نباشی. نبودی تا بودنت را جشن بگیری. اگر بودی هم آنقدر از این دورانی که نبودی خسته بودی که حتی نمی توانستی لیوان شراب را به دستت بگیری. نبودی تا تمام شیشه زا خودت تمام کنی. نبودی. نبودی. نبودی. نیستی. آنقدر نبودی که هر چقدر هم قسم بخوری هیچ کس باور نمی کند که بودی فقط اینجا نبودی. آنقدر نبودی که دیگر هیچ کس باور نمی کند که همان گرگ سفید را با چشمان خودت دیدی که با چشمانش حرف می زد و آنقدر با صدای خرد شدن هر صد هزار حلزون زیر پای عابران بعد از باران زجر کشیدی که تصمیم گرفتی آنقدر بعد از باران قدم نزنی تا بمیری.
نبودی. باران. نبودی. گرگ. نبودی. باران. نبودی. نیستی. دیگر مثل قدیمتر ها نیستی. دیگر خودت نیستی. نبودن راحت تر است. من هم نیستم. باز هم نباش. وقتی که نیستی دروغ هم نیست. کسی را هم آزار نمی دهی. نباش. دیگر هیچ وقت خودت نباش، تا روزی که دلیلی برای بودن پیدا کنی. مواظب نبودنت باش.
dige harfi nist vase goftan aliye azizam
کاش در دیدن هر چیز کمی کج بودیم تا ببینیم کجیه عمر کم یک گل را
منتظر حضور شما
_______xxxxxx____________xxxxxx
______xxxxxxxxxxx______xxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxx___xxxxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxxxx_xxxxxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
______xxxxxxxxxx پرسپولیسxxxxxxxxx
_______xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_________xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
____________xxxxxxxxxxxxxxxxx
_______________xxxxxxxxxxxx
_________________xxxxxxxxx
__________________xxxxx
___________________xxxx
___________________xxx
__________________xx
_________________x
_______________x
ممنون. واسه تبادل لینک خبرم کن