چشمام رو میبندم ... حالا همینجوری که چشمام رو بستهم چشمام رو باز میکنم .. نیگاش میکنم .کودک من دارد میخندد ... ٬ ساده ٬ معصوم ٬ آرام ... میخندد .... و پس از هر اشکی لبخندی ... و پس از هر لبخندی اشکی ...
دستام رو باز میکنم و میذارم جلوم و خیره دنبال خط عمر میگردم ....
الان دارم احساس میکنم باید یه مدت تو همه چیز تجدید نظر کنم تا بشم دوباره همونی که بودم همونی که نوشتم : « نه !! مردن هرگز به تلخیِ فراموشیِ یک بودن نیست »
هنوزم دارم فکر میکنم که زندگی چقدش واقعیه ؟ نمیشه همهش یه قصه باشه ؟ از اونا که مامانبزرگا شب واسهمون تعریف میکردن و بعد ما باهاش خوابمون میبرد ...
بدبختی اینه که درسته که فقط صد سال اولش سخته ، ولی لامصب این صد سال خیلی سخته ، یعنی زیادی سخته. حسابشم دیگه از دستم در رفته نمدونم الان چند سال مونده این صد سال لعنتی تموم بشه .
یه بازی ٬ یه بازی قدیمی ! بازیی که یه موقعی بهش عادت میکنیم ٬ میبریم، میبازیم. بیشتر میبازیم. ناراحت میشیم، پشیمون میشیم. بعد پشیمون میشیم که پشیمون شدیم ٬ بعد میفهمیم که باختن خودش جزو قانونهای بازی بود. دوباره بازی میکنیم . دوباره زندگی میکنیم ٬ دوباره تاس میندازیم ٬ جفت میاریم ٬ تاس میریزیم ٬ بازی میکنیم ٬ بازی میخوریم ٬ رکورد میزنیم ٬ رکورد میخوریم ٬ میخندیم ٬ گریه میکنیم ... دور میشیم ٬ نزدیک میشیم ٬ باز میشیم ... بسته میشیم
« خیلی وقتا زندگیامون شبیه یه یه خوابایی میمونن که بعد یه مدت که بیدار میشیم اولش یه کمش یادمونه ٬ بعد یه مدت هرچی فکر میکنیم دیگه یادمون نمیاد ... ولی مزهش زیز زبونمون هست هنوز ... حیف که آدما زود خواباشون رو فراموش میکنن. آدمای توی خواب هم فراموش میشن ... حیف ... حیف ... » ... الان دارم فکر میکنم که خیلی وقتا داری خیلی ساده زندگی میکنی بعد یه هو احساس میکنی همه چیز رو قبلاً یه جایی دیدی ! همه اتفاقا تکرارین ٬ همه چی آشناست ... بعد کمکم میفهمی که آره ٬ قبلاً خواب این زندگی رو دیده بودی ... قبلاً با این آدما زندگی کرده بودی . حتی اگه خیلی چیزا رو فراموش کرده باشی ٬ چه به خاطر سختیشون ٬ چه به خاطر تلخیشون ٬ چه به خاطر قدیمی بودنشون ٬ بازم یه روزی همه چی تکرار میشه . زندگی همهشه داره تکرار میشه . قیافهش خیلی وقتا عوض میشه ٬ خیلی وقتا قیافهش هم عوض نمیشه .. همه چی تکراریه ٬ فقط نباید فراموش کنیم ...
وقتی میخوای روی آب بخوابی نباید دست و پا بزنی .. تکون نخور ... یادت باشه برای اینکه روی آب بمونی باید سعی نکنی روی آب بمونی ! ... اگه سعی کنی خودتو رو آب نیگه داری ٬ آب میاد روت تو میری زیر ... غرق میشی ! اگه سعی کنی روی آب بمونی نمیتونی روی آب بمونی ... اگه سعی نکنی روی آب بمونی ... حالا به من بگو ببینم ... تو عاشقی؟
دیدی بعضی وقتا همهی دکمههای کیبورد رو شبیه دیلیت میبینی ؟ حالا اگه از همهی شواهد و قرائن هم بگذریم بازم آمار احتمال میتونه ثابت کنه که من تا چند روز دیگه خیلی قاطی میکنم ٬ وقتشه که یه کم مرحوم شیم نه ؟ هرچی باشه بارباپاپا هم لامصب دیگه عوض نمیشه . پروفسور بالتازال هم مرد. وتووتو هم موبایلش آنتن نمیده ...
دلم کسی رو میخواد که توضیح نخواد
که حس نکنم باید توضیح بدم
باید توضیح بدم و اونم نفهمه
کسی که خودم بخوام توضیح بدم بهش
چون میدونم میفهمه و واسه همینم میخوام حرف بزنم
کسی که حرف بزنه و منتظر نشه من چیزی بگم
و مطمئن باشه من دارم حرفش رو گوش میکنم
کسی که نگران کم شدن فاصلهم نباشم
کسی که به رویاهام شک نکنه
کسی که وقتی پاش باز میشه به رویاهام نترسه و شک نکنه
کسی که تلخ بودن رو دوست داشته باشه
کسی که مزهی تلخی منو به اندازهی باقی مزههام دوست داشته باشه
کسی که سرد باشه کسی که بتونه سرش رو بذاره کنارت رو زمین و تو حس کنی کنارت بودن رو حس میکنه