وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود

و در تمام شهر

قلب چراغهای مرا تکه تکه می کردند.

وقتی که چشمهای کودکانه عشق مرا

با دستمال تیره ی قانون می بستند

و از شقیقه های مضطرب آرزوی من

فواره های خون به بیرون می پاشید

وقتی که زندگی من دیگر

چیزی نبود هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری

دریافتم باید . باید . باید .

دیوانه وار دوست بدارم.

یا حق

وسیع وقفه ی مرداب در رباط شب

حکایت لجن آلود اختیار من است

و منحنی نگاهم به خط کش تقدیر

چه راست می ماند!

و ذهن گرد ثانیه ها

بزرگی دقایق من چه ریز می بینند!

رسوب شیهه خورشید در دل شبتاب

هبوط خاطره بر خاستگاه پنجره بود

نمیدانم...

و شاید هم

حقیقت آن غم متروک خنده های عزاست.

آبی

خاکستری

سیاه

سه انعکاس غریب انداز اوایل فصل

که یک تناسب مضحک

به آسمان دارند !

و من بصیرت شکم

که در توالی نفرین سرخ ماه گمم

و غرقه در وسیع وقفه ی مرداب

در رباط شب...

 

نظرات 7 + ارسال نظر
عرفان پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:57 ب.ظ

سلام سلام صد تا سلام...
چوجورین؟امیدوارم همیشه پایدار و مقاوم باشین!!
سارا خانووم این بهترین کیه.........

بی آشیانه جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 06:03 ق.ظ http://eshghyahavas.blogsky.com/

خیلی قشنگ می نویسی سارا جان٬ امیدوارم همیشه و هر جا شاد و پیروز باشی٬ خوشحال می شم به منم سر بزنی...

http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com

نواب جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:01 ب.ظ

با بهار آغوش تو زندگئ را شروع کردم

و با خزان آغوشت خواهم مرد.

مجنون لرستانی

محمد رضا جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام سارا جان ....ولنتایم مبارک امیدوارم همیشه استوار باشید .

نگار دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام
امشب دل آسمانم بارانیست ،
من نیز هم ! نمی دانم ،
شاید دلتنگی وسیعی داشته باشد !
آرام و بیصدا می گرید بلکه ،
گشایشی پدید آید ..
ممکن است
اشکهایم میان قطراتش گم شوند ..
یا شاید بشویدشان آنگونه که ،
هیچ کس نداند
شبی هوای چشمان من ابری بود ...
اما نه تو ،
تو حتما می دانی ...
شک ندارم ،
فردا که ببینمت ،
به نمناکی آسمان چِشَم پی خواهی برد ...
آری !

نواب چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:43 ب.ظ

سارا جان غم مخور
اگر چه دنیا پر از رنج است پر از راههای غلبه بر آن رنج‏ها نیز هست
به قول بیدل دهلوی
صد بست و گشاد با هم آمیخته‏اند
تا رنگ بنای این جهان ریخته‏اند

ولی بدون یکی همیشه دلش با توست . خوب میدونی

سینا چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:34 ق.ظ

بازم سر حرفم هستم
عععععععععععععععععععععععععععععااااااااااااااااااللللللللللللللللللللللللللللللییییییییییییییییییییییییییییییی مینویسی
فقط منبعش .......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد